روانشناسی پویشیdynamic psychologyواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه نظام روانشناسی که بر سائق و انگیزش تأکید کند
روانشناسی پویشیdynamic psychologyواژههای مصوب فرهنگستانبهطور کلی، هر نظام روانشناختی که از روانکاوی نشئت گرفته باشد
روانشناسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکلگیری عقاید؛ عام شناسی، علم اندیشه، فراروانی، ناخوشی دماغی فرویدیسم، روانشناسی فرویدی یونگ رفتارشناسی، روانکاوی، رواندرمانی، بازیدرمانی، تراپی، درمان
روانشناسی تحلیلیanalytic psychologyواژههای مصوب فرهنگستانشیوهای از مطالعه و تفسیر روان و اختلالهای آن براساس ارزشهای فلسفی و نمادها و تصاویر ازلی (primordial) و سائق خودکامرواسازی (self fulfillment) که کارل یونگ آن
روانشناسی آموزشیeducational psychologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از روانشناسی که به کاربرد اصول و نظریههای روانشناسی در روشهای یادگیری و مسائل مربوط به آن میپردازد
روانشناسی تودهmass psychologyواژههای مصوب فرهنگستان1. فرایندها و حالتهای روانی و هیجانی که در گروه بزرگی از افراد پدید میآید و در مقام یک کلیت مورد توجه قرار میگیرد 2. مطالعۀ علمی حالتهای روانی گروه بزرگی از
روانشناسی زیستیbiological psychologyواژههای مصوب فرهنگستاندانشی میانرشتهای بر پایة زیستشناسی و روانشناسی که با روابط متقابل بین فرایندهای زیستی و روانشناختی سروکار دارد نیز: زیستروانشناسی biopsychology
روانشناسیلغتنامه دهخداروانشناسی . [ رَ ش ِ ] (حامص مرکب ) علم النفس . معرفةالنفس .معرفةالروح . روانشناسی عبارت است از تحقیق و مطالعه در حیات نفسانی و اعمال و رفتار انسان در احوال و ا
تجریدلغتنامه دهخداتجرید. [ ت َ ] (ع مص ) برهنه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). برهنه کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برهنه کردن
هابزلغتنامه دهخداهابز. (اِخ ) تامس . حکیم و فیلسوف انگلیسی . در سال 1588 م . در مالمزبری یکی از شهرهای کوچک انگلستان تولد یافته و در سال 1679 در نودودو سالگی درگذشته است . تحصیل
خانوادهلغتنامه دهخداخانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرم
درمانلغتنامه دهخدادرمان . [ دَ ] (اِ) علاج و دوا و دارو. (برهان ). علاج بیمار. (غیاث ) (آنندراج ). دارو. (شرفنامه ٔ منیری ). چاره . آنچه درد را بزداید و چاره ٔ بیماری کند. مداوا.