رواقیدلغتنامه دهخدارواقید. [ رَ ] (ع اِ) ج ِ راقود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به راقود شود.
راقودلغتنامه دهخداراقود. (ع اِ) خم بزرگ یا درازتک . ج ، رواقید. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از منتخب اللغات ) (کنز اللغات ) (ا
رواقیلغتنامه دهخدارواقی . [ رِ ] (ص نسبی ) پیرو فلسفه یا مذهب یا طریقه ٔ رواقیان . معتقد به حکمت رواقیون . رجوع به رواقیان شود. || فقیر. درویش . گدا. || کسی که مکرر در رواق آید.