رواقلغتنامه دهخدارواق . [ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان واقع در 33هزارگزی شمال شرقی بهبهان و 22هزارگزی شمال راه آرو به بهبهان
رواغلغتنامه دهخدارواغ . [ رَ ] (ع اِمص ) پویه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم است از مصدررَوغ و رَوَغان . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). رجوع به روغ و روغان شود. || فرا
رواغلغتنامه دهخدارواغ . [ رَوْ وا ] (اِخ ) ابن عبدالملک بن قیس . از قبیله ٔ تجیب است . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).
رواغلغتنامه دهخدارواغ . [ رَوْ وا ] (اِخ ) نام پدر احمد ایدعانی مصری محدث است . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).
رواغلغتنامه دهخدارواغ . [ رَوْ وا ] (اِخ ) نام پدر سلیمان خشنی محدث است . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ).
رواغلغتنامه دهخدارواغ . [ رَوْ وا ] (ع ص ) بسیار مکرکننده . (از اقرب الموارد). || (اِ) روباه . (از منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة) (تاج العروس ).
رواق بیستونلغتنامه دهخدارواق بیستون . [ رِ ق ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
رواق بیستونلغتنامه دهخدارواق بیستون . [ رِ ق ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
رواق مسیحلغتنامه دهخدارواق مسیح . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از فلک چهارم . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). چه بر طبق افسانه های مذهبی وی بدانجا صعود کرده است .