روازلغتنامه دهخدارواز. [ رَ ] (اِ) بمعنی روار است که خدمتکار زندانیان باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج ). مصحف زَوار است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به زَوار شود.
روازواژهنامه آزاددو رشته زنجیر که یوغ گاو را به مَلَه یا آلات شخم زنی یا زَنِوَز وصل می کرد (مله تخته ای بود که _قبل و بعد از آبیاری زمین کشاورزی_ برای هموار کردن زمین استفاده م
رواضلغتنامه دهخدارواض . [ رُوْ وا] (ع ص ، اِ) ج ِ رائض . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (معجم متن اللغة). رجوع به رائض شود.
روازاریلغتنامه دهخداروازاری . [ رَ ] (ص ، اِ) مجازی و استعاری . (از اشتینگاس ). مجاز. ضد حقیقت . (ناظم الاطباء).
روازنلغتنامه دهخداروازن . [ رَ زِ ] (ع اِ) ج ِروزنة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). ج ِ روزن . (ناظم الاطباء). رجوع به روزن و روزنة و رواشن شود.
روازاریلغتنامه دهخداروازاری . [ رَ ] (ص ، اِ) مجازی و استعاری . (از اشتینگاس ). مجاز. ضد حقیقت . (ناظم الاطباء).
روازنلغتنامه دهخداروازن . [ رَ زِ ] (ع اِ) ج ِروزنة. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). ج ِ روزن . (ناظم الاطباء). رجوع به روزن و روزنة و رواشن شود.
فرمانپذیری سبکبارcarefree handlingواژههای مصوب فرهنگستانشرایطی که در آن سامانۀ واپایش رواز خودکار، هواگرد را در برابر واماندگی و مهارگسیختگی (departure) و بیشباری (overstress) به نحو مؤثر محافظت میکند
روزنةلغتنامه دهخداروزنة. [ رَ زَ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب روزن . (از معرب جوالیقی ). ج ، رَوازِن . (اقرب الموارد ذیل رزن ). دریچه و تابدان و روشندان . (ناظم الاطباء).
قلعه نو چمن زمینلغتنامه دهخداقلعه نو چمن زمین . [ ق َ ع َ ن ُ چ َ م َ زَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان غاربخش ری شهرستان تهران ، واقع در16هزارگزی باختر ری . این ده در جلگه قرار گرفته و هوایی