رواتیلغتنامه دهخدارواتی . (ص نسبی ) در تداول عوام ، صوری . ظاهری : دوستی فلان رواتی است . رجوع به برو در ذیل کلمه ٔ رو شود. (یادداشت مؤلف ).
رماتیسم (درد مفاصل)گویش اصفهانی تکیه ای: rumâtis طاری: rumâtis طامه ای: rumâtis طرقی: româtis کشه ای: româtis نطنزی: rumâtis
خالدلغتنامه دهخداخالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعید. گویند: عبدان از او نام برده ولی این خطاست چه این نام بواسطه ٔ تصحیف و افتادگی پیش آمده است ، زیرا در سلسله ٔ رواتی که عبدان آورده
خراطلغتنامه دهخداخراط. [ خ َرْ را ] (اِخ ) حمیدبن زیاد خراط، مکنی به ابوصخر از اهل مدینه بود و مولای بنی هاشم . او از نافع و محمدبن کعب و گروهی روایت دارد و احمدبن حنبل او را از
ایلاتیلغتنامه دهخداایلاتی . (ص نسبی ) (مرکب از ایل ترکی و آتی علامت جمع (یا ات + ی ) و این نوع نسبت در دهاتی و روآتی نیز هست ) منسوب به ایلات .- زندگی ایلاتی ؛ زندگی به روش مردم
فتح بن ادریسلغتنامه دهخدافتح بن ادریس . [ ف َح ِ ن ِ اِ ] (اِخ ) ابن نصر کاتب ، مکنی به ابوالفضل وی در محرم سال 315 هَ . ق . درگذشت . او از جمله رواتی است که از الرمانی محمدبن یحیی ، و
قرائةلغتنامه دهخداقرائة. [ ق ِ ءَ ] (ع مص ) خواندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خواندن قرآن . (منتهی الارب ). تهانوی گوید: قرائت علمی است که در آن از صورتهای نظم کلام خدای