رهینلغتنامه دهخدارهین . [ رَ ] (اِخ ) لکهنوی . برهان علی خان فرزند معزالدین خان . از شاعران پارسی گوی قرن سیزدهم هجری هند بود. بیت زیر از اوست :به اظهار غم دوری و عرض حال مشتاقی
رهینلغتنامه دهخدارهین . [ رَ ] (ع ص ، اِ) گروی . (منتهی الارب ). گروگذاشته شده . مرهون . (یادداشت مؤلف ). گروکرده شده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). گروکرده . (دهار) (از اقرب الم
رهین گشتنلغتنامه دهخدارهین گشتن . [ رَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مرهون شدن . در گرو بودن . مدیون شدن : ای به فضل تو امامان جهان گشته مقرای به شکر تو بزرگان جهان گشته رهین . فرخی .کدام کس
رهینهلغتنامه دهخدارهینه . [ رَ ن َ ] (ع ص ، اِ) رهینة. مؤنث رهین . مرهونه . زن گروی . زن گروگان . || گروی . گروگان . وثیقه . (یادداشت مؤلف ). گرو. (دهار). آنچه گرو گذاشته شود.
رهین گشتنلغتنامه دهخدارهین گشتن . [ رَ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) مرهون شدن . در گرو بودن . مدیون شدن : ای به فضل تو امامان جهان گشته مقرای به شکر تو بزرگان جهان گشته رهین . فرخی .کدام کس
رهینهلغتنامه دهخدارهینه . [ رَ ن َ ] (ع ص ، اِ) رهینة. مؤنث رهین . مرهونه . زن گروی . زن گروگان . || گروی . گروگان . وثیقه . (یادداشت مؤلف ). گرو. (دهار). آنچه گرو گذاشته شود.
رهینیلغتنامه دهخدارهینی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به رهین . || (اِخ ) لقب حرث بن علقمه می باشد. (از انساب سمعانی ).
رهینیلغتنامه دهخدارهینی . [ ] (اِخ ) محمدبن المرتفع... رهینی . او از عبداﷲ بن زبیر، و ابن عیینة از وی روایت دارد. رهینی در غزوه ٔ یرموک شهید شد. (از لباب فی تهذیب الانساب ).
رهینیلغتنامه دهخدارهینی . [ رَ ] (اِخ ) شیخ علی رهینی . او راست : 1- تحفةالراغبین فی حفظ عقائدالدین . 2- حاشیه علی تحفةالراغبین فی حفظ عقائدالدین . (از معجم المطبوعات مصر).