رمیثةلغتنامه دهخدارمیثة. [ رُ م َ ث َ ] (اِخ ) آبی است ازآن ِ بنی سیاربن عمروبن جابر از بنی مازن بن فزارة. نابغه گوید : و علی الرمیثة من سکین حاضرو علی الدثینة من بنی سیار.(از مع
رمیثةلغتنامه دهخدارمیثة. [ رُ م َ ث َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در قضاء سماوة از کشور عراق ، سرزمینی است خوش آب و هوا. الوجه و الابیض نیز نامیده می شود. (از اعلام المنجد).
ربیخلغتنامه دهخداربیخ . [ رَ ] (ع ص ، اِ) مرد کلان و ستبر. || پالان شتر کلان و بزرگ . (ناظم الاطباء). پالان بزرگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ربیثةلغتنامه دهخداربیثة. [ رَ ث َ ] (ع ص ) کار بازدارنده . ج ، رَبائِث . فی الحدیث : اذا کان یوم الجمعة بعث ابلیس جنوده الی الناس فاخذوا علیهم بالربائث ، ای ذکروهم الحوائج التی ت
رمیثةلغتنامه دهخدارمیثة. [ رُ م َ ث َ ] (اِخ ) آبی است ازآن ِ بنی سیاربن عمروبن جابر از بنی مازن بن فزارة. نابغه گوید : و علی الرمیثة من سکین حاضرو علی الدثینة من بنی سیار.(از مع
رمیثةلغتنامه دهخدارمیثة. [ رُ م َ ث َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در قضاء سماوة از کشور عراق ، سرزمینی است خوش آب و هوا. الوجه و الابیض نیز نامیده می شود. (از اعلام المنجد).
ربیخلغتنامه دهخداربیخ . [ رَ ] (ع ص ، اِ) مرد کلان و ستبر. || پالان شتر کلان و بزرگ . (ناظم الاطباء). پالان بزرگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ربیثةلغتنامه دهخداربیثة. [ رَ ث َ ] (ع ص ) کار بازدارنده . ج ، رَبائِث . فی الحدیث : اذا کان یوم الجمعة بعث ابلیس جنوده الی الناس فاخذوا علیهم بالربائث ، ای ذکروهم الحوائج التی ت