رهیاب 2routerواژههای مصوب فرهنگستانابزاری، معمولاً رایانهای اختصاصی، که برای پیوند دادن دو شبکه به کار میرود، بستکهای دادهها را دریافت و مقصد آنها را مشخص میکند و آنها را به شبکهای که برایشان در نظر گرفته شده است، منتقل میسازد
رعابلغتنامه دهخدارعاب . [ رَع ْ عا ] (ع ص ) سخن با سجعگوی . (منتهی الارب )(آنندراج ). آورنده ٔ رَعب . (از اقرب الموارد). و رعب به معنی سخن مسجع است .
رهابلغتنامه دهخدارهاب . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَهب . (اقرب الموارد) (از آنندراج )(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رهب شود.
رهابلغتنامه دهخدارهاب .[ رَ ] (ع اِ) ج ِ رهابة. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) رجوع به رهابة شود.
رهیابفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که راه پیدا میکند؛ راهیابنده.۲. آنکه راه و طریقهای تازه برای اجرای امری مییابد.
رهیابفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که راه پیدا میکند؛ راهیابنده.۲. آنکه راه و طریقهای تازه برای اجرای امری مییابد.