لغتنامه دهخدا
مرهوب . [ م َ ] (ع ص ) صیغه ٔ اسم مفعول از رهب ، که درست نباشد چرا که رهب ، ترسیدن ، لازم است . (از غیاث ) (از آنندراج ). آن که از وی بترسند؛ واﷲ تعالی مرهوب ؛ أی ة مرهوب عقابه . (ناظم الاطباء) : رعیت بلدان ازمکاید ایشان مرهوب و لشکر سلطان مغلوب . (گل