توبةلغتنامه دهخداتوبة. [ ت َ ب َ ] (اِخ ) (تل ...) در جانب شرقی دجله مقابل شهر موصل و متصل به نینوا و در آنجای تلی است که آنرا زیارت کنند و در آنجا به تفرج پردازند. رجوع به معجم
توبةلغتنامه دهخداتوبة. [ ت َ ب َ ] (اِخ ) ابن حمیربن حزن بن کعب . شاعری بوده است . (منتهی الارب ). شاعری از عشاق مشهور عرب است و در اواسط قرن اول هجری و در زمان خلافت بنی امیه م
توبةلغتنامه دهخداتوبة. [ ت َ ب َ ] (اِخ ) سوره ٔ نهمین از قرآن کریم ، مدنیه و آن دارای 129 آیت است ، پس از انفال و پیش از یونس . نام دیگر آن بحوث است . سوره ٔ برائه . (از یادداش
طوبةلغتنامه دهخداطوبة. [ ب َ ] (ع اِ) تأنیث طوب ، آجر. لغتی است شامی و گمان میکنم رومی باشد . (المعرب جوالیقی ص 229). || کلوخه ٔ کنده شده از زمین که سخت و خشک باشد: جاء لعندی و
طوبةلغتنامه دهخداطوبة. [ طَ ب َ ] (معرب ، اِ) کلمه ای است ماخوذ از لغت توپو اسپانیولی که در آن زبان تنها بمعنی موش کور است اما در عربی که آن را با «ب » نوشته اند بمعنی مطلق موش
تؤبهلغتنامه دهخداتؤبه . [ ت ُ ءَ ب َ ] (ع اِ) (از «ت ء ب ») عار و ننگ . (منتهی الارب ). اِبَة. (منتهی الارب ). رجوع به اِبة شود.
توبهلغتنامه دهخداتوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) قوس قزح را گویند و به این معنی بجای بای ابجد یای حطی هم آمده است . (برهان ). قوس قزح و آژفنداک . (ناظم الاطباء). رجوع به تویه شود.
توبهلغتنامه دهخداتوبه . [ ت َ / تُو ب َ / ب ِ ] (ع مص ) توبة. بازگشتن از گناه . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ). از گناه بازگشتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل