رهولغتنامه دهخدارهو. [ رَهَْ وْ ] (ع مص ) گشاده شدن میان دو پای کسی . || گستردن مرغ بال خود را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).گستردن مرغ بال را و آرمیدن . (منتهی الارب ) (آن
رهولغتنامه دهخدارهو. [ رَهَْ وْ ] (ع اِمص ) گشادگی میان هردو پای و هردو پای گشاده رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گشادگی میان هردو پای . (ناظم الاطباء). || رفتار نرم ، گویند:
رهولغتنامه دهخدارهو. [ رُ ] (اِ) طرز و روش . || قاعده و قانون .(ناظم الاطباء) || پی و نشان . || سیاهی از دور. (ناظم الاطباء) (برهان ) (آنندراج ).
رهولغتنامه دهخدارهو. [ رُ /رَ ] (اِخ ) نام کوهی در سراندیب که آدم چون از بهشت بیرون آمد به آن کوه افتاد. (برهان ) (از لغت فرس اسدی ) (از فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ اوبهی ) : به کو
رهوفرهنگ انتشارات معین(رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - طریقه ، روش ، قاعده . 2 - رفتار نرم . 3 - گشادگی میان هر دو پای . 3 - جماعت مردم . 4 - درنا، کلنگ .
رحولغتنامه دهخدارحو. [ رَح ْوْ ] (ع مص ) گردانیدن آسیا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || گرد شدن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموار
رهودیةلغتنامه دهخدارهودیة. [ رَهَْ وَ دی ی َ ] (ع اِمص ) نرمی و ملایمت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ملاطفت و مهربانی . || یاری و اعانت . (نا
رهونلغتنامه دهخدارهون . [ رُ ] (اِخ ) رهو. ظاهراً صورتی از «رهو» است که مهبط حضرت آدم باشد. مؤلف اخبار الصین و الهند گوید: و فی ارضها [ ارض سرندیب ] جبل یدعی الرهون و علیه هبط
رهوهلغتنامه دهخدارهوه . [ رَهَْ وَ ] (معرب ، اِ) فارسی به معنی رفتار نرم و معرب آن رهوج است . (از ذیل المعرب ص 156 از لسان العجم ). صاحب تاج العروس می گوید: کلمه ٔ فارسی است و ع
رهودیةلغتنامه دهخدارهودیة. [ رَهَْ وَ دی ی َ ] (ع اِمص ) نرمی و ملایمت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ملاطفت و مهربانی . || یاری و اعانت . (نا