معرفتشناسی رهنمودیadvisory epistemologyواژههای مصوب فرهنگستاننگرشی در معرفتشناسی که مهمترین وظیفة آن یافتن و توصیة روشهایی برای پیشبرد قلمروِ فعالیتهای معرفتی فردی و جمعی است
گشتنامۀ یاورescort itineraryواژههای مصوب فرهنگستانگشتنامهای که برای یاور تنظیم میشود، ضمن آنکه گشتپرداز هم از آن بهعنوان رهنمودی برای خطِمشیها و تشریفات کلی استفاده میکند
رهنمون شدنلغتنامه دهخدارهنمون شدن . [ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راهنمون شدن . رهنماگشتن . راهنمایی کردن : ز موسیقی آورد سازی برون که آن را نشدکس جز او رهنمون . نظامی .بود
رهنمون کردنلغتنامه دهخدارهنمون کردن . [ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راهنمایی کردن . هدایت . (یادداشت مؤلف ) : برفتی جنگجویی را سوی من رهنمون کردی . فرخی .آن کاو ترا به سنگد