رهطلغتنامه دهخدارهط. [ رَ ] (ع اِ) مردان از سه یا هفت تا ده یا از سه تا چهل بدون زنان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جماعتی قدر دوازده . (دهار). در اصطلاح رجال و د
رهطلغتنامه دهخدارهط. [ رَ ] (ع مص ) دویدن . (ناظم الاطباء). || لقمه ٔ بزرگ برداشتن . (ناظم الاطباء). لقمه ٔ بزرگ برداشتن و گویند: «هو یرهط»؛ ای یأکل شدیداً، و عامه با «ل » به
رهطلغتنامه دهخدارهط. [رَ هََ ] (ع اِ) قوم و قبیله ٔ مرد که در آن زن نباشد و کمتر از ده نفر بود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رَهط. (منتهی الار
رهطواژهنامه آزادرَه٘ط؛ نوعی از چندهمسری که پیش از نهادینه شدن اسلام، در جزیرة العرب مرسوم بود. زنان این حق را داشتند که با چند مرد ازدواج کنند، و شمار این مردان کمتر از ده نفر
رهطاءلغتنامه دهخدارهطاء. [ رُ هََ ] (ع اِ) رُهَطَة. یکی از سوراخهای کلاکموش که از آن خاک خانه ٔ خود را بیرون کشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). راهطاء. (از اقرب الموا
رهطةلغتنامه دهخدارهطة. [ رُ هََ طَ ] (ع اِ) رهطاء. (ناظم الاطباء). به معنی رهطاء است که یکی از سوراخهای کلاکموش است . (از تاج العروس ). راهطاء. (از اقرب الموارد). یکی از سوراخ ه
رهطاءلغتنامه دهخدارهطاء. [ رُ هََ ] (ع اِ) رُهَطَة. یکی از سوراخهای کلاکموش که از آن خاک خانه ٔ خود را بیرون کشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). راهطاء. (از اقرب الموا
رهطةلغتنامه دهخدارهطة. [ رُ هََ طَ ] (ع اِ) رهطاء. (ناظم الاطباء). به معنی رهطاء است که یکی از سوراخهای کلاکموش است . (از تاج العروس ). راهطاء. (از اقرب الموارد). یکی از سوراخ ه
رهطیلغتنامه دهخدارهطی . [ رَ طا ] (ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ) آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرغی است که آن را عیرالسراة گویند. (از اقرب الموارد).
ارهاطلغتنامه دهخداارهاط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رَهْط، به معنی گروه و قبیله ٔ مردان و پوست پاره که زنان حایض و کودکان بر کمر بندند.
راهطاءلغتنامه دهخداراهطاء. [ هَِ ] (ع اِ) رهطة. رهطاء. (لسان العرب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). یکی از سوراخهای کلاکموش که خاک خانه ٔ خود را از آن برون کشد. (از اقرب الموارد) (من