رها کردندیکشنری فارسی به عربیاترک , اجازة , افتح , تجل , تخل عنه , حرر , حل , دع , زناد , مزلاج ، اِخلاءٌ السَّبيلِ
رها کردندیکشنری فارسی به انگلیسیabandon, discontinue, disengage, dislodge, divest, extricate, forsake, leave, loose, loosen, manumit, relax, release, unclasp, uncouple, unloose, turn
رها کردنلغتنامه دهخدارها کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آزاد کردن . خلاص کردن . نجات دادن . واکردن . (ناظم الاطباء) : به دو بوسه رها کن این دل از گرم و خباک تا به منت احسان باشد اح