رنینلغتنامه دهخدارنین . [ رَ ] (ع اِ) مطلقاً بمعنی صوت است و گویند صوت همراه با گریه را نیز گویند و در اساس آمده : «سمعت له رَنَّةً و رَنیناً»؛ ای صیحةًحزینةً. (از اقرب الموارد)
رنینلغتنامه دهخدارنین . [ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن بزاری . (مصادر زوزنی ). فریاد کردن . (از منتهی الارب ). صیحه زدن و صوت را برای گریه بلند کردن . (از اقرب الموارد). رَنّة. (از من
رنيندیکشنری عربی به فارسیسنج , ترتيب زنگهاي موسيقي , سازياموسيقي زنگي , صداي سنج ايجادکردن , ناقوس رابصدا دراوردن , جرنگ جرنگ , صداي جرنگ , صداي جرنگ جرنگ کردن , طنين داشتن , داراي طنين
پنیرمایهrennetواژههای مصوب فرهنگستانعصارهای حاوی زیمایۀ رنین که از شیردان نشخوارکنندگان در دورۀ شیرخوارگی استخراج میشود و در پنیرسازی برای منعقد کردن شیر به کار میرود
مرنانلغتنامه دهخدامرنان . [ م ِ] (ع ص ) نعت از رَنّة و رنین . رجوع به رنین شود. || قوس مرنان ؛ کمان باآواز. (از اقرب الموارد). کمان بانگ آور. (دهار). || کمان . (منتهی الارب ). کم
رنةلغتنامه دهخدارنة. [ رَن ْ ن َ ] (ع مص ) فریاد کردن . رنت القوس ؛ یعنی بانگ کرد کمان . (از منتهی الارب ). رَنین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).