رنگ آمیزیلغتنامه دهخدارنگ آمیزی . [ رَ ] (حامص مرکب ) آمیختن چندین رنگ مختلف چنانکه نقاشان کنند. آمیزش رنگهای گوناگون بهم . رجوع به رنگ آمیز شود. || حیله . مکر. نیرنگ . حیله بازی . ن
رنگ آمیزیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ترکیب کردن رنگهای مختلف.۲. رنگ زدن به چیزی.۳. [قدیمی، مجاز] ریا؛ نیرنگبازی.
رنگ آمیزلغتنامه دهخدارنگ آمیز. [ رَ ] (نف مرکب ) کنایه از نقاش است . (از آنندراج ). نقاش که کارش مخلوط کردن رنگها بهم و رنگ با آب است . (فرهنگ نظام ). نقاش . (ناظم الاطباء) : از پی