رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ] (ع ص ) آب تیره . (از منتهی الارب ). تیره و کدر. رَنَق . (از اقرب الموارد). رَنِق . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به دو لغت اخیر شود.
رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ن َ ] (ع مص ) رُنوق . تیره شدن آب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تیره شدن آب و جز آن . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). تیره و کدر شدن . (از اقر
رنقلغتنامه دهخدارنق . [ رَ ن ِ ] (ع ص ) آب تیره . (منتهی الارب ). تیره و کدر. (از اقرب الموارد) (آنندراج ). رَنْق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَنَق . (اقرب الموارد). ||
رنقاءلغتنامه دهخدارنقاء. [ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است در بلاد بنی عامربن صعصعة. و گویند نام بیابانی است لم یزرع بین دار خزاعة و دار سلیم . قَتّال گوید : عفت اجلی من اهلها فقلیبهاا
رنقاءلغتنامه دهخدارنقاء. [ رَ ] (ع ص ) مرغ بر بیضه نشسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغ بر بیضه نشسته و عامه آن را قرقة می نامند. (از اقرب الموارد). || زمین که هیچ نرویاند. ج ،
رنقاءلغتنامه دهخدارنقاء. [ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است در بلاد بنی عامربن صعصعة. و گویند نام بیابانی است لم یزرع بین دار خزاعة و دار سلیم . قَتّال گوید : عفت اجلی من اهلها فقلیبهاا
رنقاءلغتنامه دهخدارنقاء. [ رَ ] (ع ص ) مرغ بر بیضه نشسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرغ بر بیضه نشسته و عامه آن را قرقة می نامند. (از اقرب الموارد). || زمین که هیچ نرویاند. ج ،
ترنیقلغتنامه دهخداترنیق . [ ت َ ] (ع مص ) تیره کردن آب را. || صاف کردن آب را. از اضداد است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || حرکت دادن
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منیربن احمدبن مفلح ابوالحسین الاطرابلسی الشاعر الرفاء، ملقب بمهذب الملک یا مهذب الدین عین الزمان . مولد او به سال 473 هَ .ق . و وفات
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد الصخری الخوارزمی ، مکنی به ابوالفضل . ابومحمد محمودبن ارسلان در تاریخ خوارزم گوید: او یکی از مفاخر خوارزم است و در اواخر سال 40