26 فرهنگ

1698 مدخل


رند

rand

۱. = رندیدن
۲. رنده‌کننده؛ تراشنده؛ خراشنده؛ رندنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آسمان‌رند، جگررند، استخوان‌رند.

عیار، زرنگ، قلاش، لاابالی، لاقید، محیل

astute, clever, knowing, rogue, roguish, shrewd, sly, wily, wise, knavish, slyly