رمیزلغتنامه دهخدارمیز. [ رَ ] (ع ص ) بسیار جنبان . (منتهی الارب ). بسیارحرکت . (از اقرب الموارد). بسیارحرکت در فن خود. (از متن اللغة). || مرد بزرگ داشته . (منتهی الارب ). مبجَّل
رمیزلغتنامه دهخدارمیز. [ رُ م َ ] (ع اِ) چوب دستی . (منتهی الارب ). عصا. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
رمیضلغتنامه دهخدارمیض . [ رَ ] (ع ص ) شفرة رمیض ؛ کارد نیک تیز. (منتهی الارب ). کارد تیز و برنده . (از اقرب الموارد). || هر چیز برنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اصیللغتنامه دهخدااصیل . [ اَ ] (ع ص ) صاحب اصل بمعنی صاحب نسب ، ای کسی که آبا و اجداد او شریف و نجیب باشند. (غیاث ). آنکه دارای اصل است . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خداوند اص
رمیدنلغتنامه دهخدارمیدن . [ رَ دَ ] (مص ) نفرت گرفتن . (آنندراج ). احتراز نمودن بواسطه ٔ نفرت و کراهت . (ناظم الاطباء). شمیدن . (برهان ). انحیاش . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیه