رملیلغتنامه دهخدارملی . [ رَ ] (اِخ ) ابوالقاسم صاعدبن عمر. محدث بود و بسال 530 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ).
رملیلغتنامه دهخدارملی . [ رَ ] (اِخ ) ابوخالد یزیدبن خالدبن یزید موهب . رجوع به ابوخالد یزیدبن خالد شود.
رملیلغتنامه دهخدارملی . [ رَ ] (اِخ ) احمدبن احمدبن حمزه ، مکنی به ابوالعباس و ملقب به شهاب الدین . از اکابر علمای شافعی در قرن دوازدهم و شاگرد قاضی زکریا بود و از طرف استاد خود
رملیلغتنامه دهخدارملی . [ رَ ] (اِخ ) خیرالدین بن احمدبن احمدبن نورالدین علی ایوبی فاروقی حنفی . شیخ الاسلام وفقیه نعمانیان بود. در بدایت حال از مولد خود رمله ٔفلسطین به مصر رفت
رملیالغتنامه دهخدارملیا. [ ] (اِخ ) (کسی که خداوند او را مزین فرموده است ) او پدر فقح است که بر فقحیا پادشاه اسرائیل بشورید و او را بکشت . (قاموس کتاب مقدس ).
ابوتراب رملیلغتنامه دهخداابوتراب رملی . [اَ ت ُ ب ِ رَ ] (اِخ ) از مشایخ عرفا و در مائه ٔ سوم به شام میزیست . شرح حال او در نفحات جامی آمده است .
ساعت رملیلغتنامه دهخداساعت رملی . [ ع َ ت ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعت ریگی . ساعت سنگی . ساعت شنی . ساعت ماسه ای . ریگدان . رجوع به ساعت ماسه ای شود.
رملیالغتنامه دهخدارملیا. [ ] (اِخ ) (کسی که خداوند او را مزین فرموده است ) او پدر فقح است که بر فقحیا پادشاه اسرائیل بشورید و او را بکشت . (قاموس کتاب مقدس ).
ابوتراب رملیلغتنامه دهخداابوتراب رملی . [اَ ت ُ ب ِ رَ ] (اِخ ) از مشایخ عرفا و در مائه ٔ سوم به شام میزیست . شرح حال او در نفحات جامی آمده است .
ساعت رملیلغتنامه دهخداساعت رملی . [ ع َ ت ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعت ریگی . ساعت سنگی . ساعت شنی . ساعت ماسه ای . ریگدان . رجوع به ساعت ماسه ای شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رملی شافعی ملقب بشهاب الدین . رجوع بروضات الجنات ص 289 شود.