رمبیدنلغتنامه دهخدارمبیدن . [ رُ دَ ] (مص ) خراب شدن و از هم ریختن دیوار و امثال آن . (فرهنگ نظام ). خراب شدن و فروریختن .
رمیدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. دورشدن، رمش، رم کردن ۲. فرار کردن، گریختن، گریزانشدن ۳. استیحاش، ترسیدن، وحشت کردن ۴. احتراز کردن، دوریگزیدن
رمبندهلغتنامه دهخدارمبنده . [ رُ ب َ دَ / دِ ] (نف ) بر روی هم خراب شده . ریخته شده و خراب شده . رجوع به رمبیدن شود.
رمبیدهلغتنامه دهخدارمبیده . [ رُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) بر روی هم خراب شده . ریخته شده و خراب شده . رجوع به رمبیدن شود.