رمان بریلغتنامه دهخدارمان بری . [ رُم ْ ما ن ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به رمان البر شود.
رمانلغتنامه دهخدارمان . [ رَ ] (نف ) ترسو و هراسان و گریزان . (ناظم الاطباء). شمان . (از برهان قاطع). رمنده . در حال رمیدن . رجوع به رمیدن شود : بیابانی از وی رمان دیو و شیرهمه
رمان البرلغتنامه دهخدارمان البر. [ رُم ْما نُل ْ ب َرر ] (ع اِ مرکب ) رمان بری . درختی است که به درخت انار ماند و کوچکتر از او، حب قلقل دانه ٔ وی است و مغاث بیخ اوست . (الفاظ الادویه
مغاثلغتنامه دهخدامغاث . [ م ُ ] (ع اِ) درختی است دو قیراط از بیخ و ریشه ٔ آن مسهل و قی آورنده است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درختی است که به صورت ریشه های ستبر در زمین است
حب القلقللغتنامه دهخداحب القلقل . [ ح َب ْ بُل ْ ق ِ ق ِ ] (ع اِ مرکب ) اناردانه ٔ دشتی . تخم انار کوهی است . (نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی ). قلقلان . قلاقل . تخم انار دشتی . دانه ٔ قلقل
کلزلغتنامه دهخداکلز. [ ک ِ ] (اِ) دوایی است که آن را مغاث هندی گویند و آن بیخ درخت رمان البری است که انار صحرایی باشد، شکستگی و کوفتگی اعضا را نافع است . (برهان ) (آنندراج ). ب
ارمنینلغتنامه دهخداارمنین . [ اَ م َ ] (اِ) بیونانی اسم نباتیست که بر دو نوع برّی و بستانی میباشد و بری او غیرمستعمل و بستانی او برگش شبیه ببرگ ابهل و ساقش مربع و بقدر نصف ذراع و