رکبلغتنامه دهخدارکب . [ رَ ] (اِخ ) یا رَکَب مصری صحابی است یا تابعی و پدر قبیله ای است . (منتهی الارب ). بنی اشعر را به سه قبیله نسبت می کنند: حنیکه و رکب و بنوناحیه . (تاریخ
رکبلغتنامه دهخدارکب . [ رَ ] (ع اِ) شترسواران ده عدد و افزون . اسم جمع است یا جمع و گاهی برای اسب سواران هم باشد. ج ، اَرکُب و رُکوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطبا
رکبلغتنامه دهخدارکب . [ رَ ] (ع مص ) زدن بر زانوی کسی یا موی کسی را گرفته زانوی خود را بر پیشانی او زدن یا پیشانی کسی رابر زانوی او زدن : رکبه رکباً. (منتهی الارب ) (آنندراج )
رکبلغتنامه دهخدارکب . [ رَ ک َ ] (ع اِ) زهار یا بن آن یا شرم زن یا ظاهر آن . ج ، اَرکاب و اَراکیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زهار. ج ، ارکاب . (مهذب الاسماء