رقیهفرهنگ نامها(تلفظ: roqiye) (عربی) به معنی دعا ، تعویذ ؛ (در اعلام) یکی از چهار دختر پیغمبر اسلام (ص) از خدیجه ؛ دختر امام حسین (ع) ؛ ]این واژه در عربی به صورت رُقَیَّه /roq
رقیهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآنچه برای حصول امری یا به جهت حفظ و نگهداری خود به کار میبرند از قبیل افسون، دعا، تعویذ، و مانند آن.
رقیةلغتنامه دهخدارقیة. [ رَق ْ ی َ ] (ع مص ) یا رُقیَه . مصدر به معنی رَقْی . (ناظم الاطباء). رجوع به رَقْی شود.
رقیةلغتنامه دهخدارقیة. [ رِق ْ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) رقیت . بندگی کردن و غلامی نمودن . (آنندراج ). رجوع به رقیت شود.
رقیةلغتنامه دهخدارقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) بنت الحسین (ع ). (ناظم الاطباء). نام دختری از حسین بن علی (ع ). (یادداشت مؤلف ). به نقل بیشتر اهل منبر وی همان است که در خرابه ٔ
رقیةلغتنامه دهخدارقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) بنت عبدالمطلب شاعره بوده و در مدح حضرت رسول (ص ) اشعاری سروده است . رجوع به البیان و التبیین ج 3 ص 255 شود.
رقیه آبادلغتنامه دهخدارقیه آباد. [ رُ قی ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 357 تن است و آب آن از قنات است . محصول عمده ٔ آنجا غلات و شلغم است
رقیةلغتنامه دهخدارقیة. [ رَق ْ ی َ ] (ع مص ) یا رُقیَه . مصدر به معنی رَقْی . (ناظم الاطباء). رجوع به رَقْی شود.
رقیةلغتنامه دهخدارقیة. [ رِق ْ قی ی َ ] (از ع ، اِمص ) رقیت . بندگی کردن و غلامی نمودن . (آنندراج ). رجوع به رقیت شود.
رقیةلغتنامه دهخدارقیة. [ رُ ق َی ْ ی َ ] (اِخ ) بنت الحسین (ع ). (ناظم الاطباء). نام دختری از حسین بن علی (ع ). (یادداشت مؤلف ). به نقل بیشتر اهل منبر وی همان است که در خرابه ٔ