تنک شدنلغتنامه دهخداتنک شدن . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ش ُ دَ ](مص مرکب ) کم و رقیق شدن . مقابل انبوه شدن . مقابل غلیظ شدن : استرقاق ؛ تنک شدن . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع
ترققلغتنامه دهخداترقق . [ ت َ رَق ْ ق ُ ] (ع مص ) مهربانی نمودن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || رقیق شدن چیزی . (از اقرب الموارد)(از الم
تضیحلغتنامه دهخداتضیح . [ ت َ ض َی ْ ی ُ ] (ع مص ) تنک گردیدن شیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رقیق شدن شیر آب آمیخته . (منتهی الارب ). || نوشیدن شیر آب آمیخته را.