vowدیکشنری انگلیسی به فارسیوعده، نذر، قول، عهد، سوگند، پیمان، میثاق، سوگند ملایم، میعاد، شرط، سوگند خوردن، عهد کردن
رقصلغتنامه دهخدارقص . [ رَ ] (ع مص ) یا رَقَص .پویه دویدن : و لا یکون الرقص الا للاعب ابل و لما سواه القفز و النقر. (منتهی الارب ). جنبیدن و برجستن . (آنندراج ) (از اقرب الموار
منحوتلغتنامه دهخدامنحوت . [ م َ ] (ع ص ) تراشیده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).تراشیده شده و نجاری شده . (ناظم الاطباء) : آن بت منحوت چون سیل سیاه نفس بتگر چشمه ای ب
بسملگاهلغتنامه دهخدابسملگاه . [ ب ِ م ِ ] (اِ مرکب ) قصاب خانه و قربانگاه . (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 208شود. جای ذبح کردن حیوانات . (آنندراج ) : برون از حلقه ٔ بزم ط
اشتراوسلغتنامه دهخدااشتراوس . [ اِ ] (اِخ ) یوهان آهنگ ساز رقص . متولد بسال 1804 م . و متوفی بسال 1849 م . در وین .وی دومین رئیس ارکستر «لانر» گشت و نبوغ خاصی در موسیقی رقص از خود
ژارتیرلغتنامه دهخداژارتیر. [ رِ ی ِ ] (اِخ ) نام طبقه ای از سواران که بسال 1348 م . در انگلستان تأسیس شد بدین کیفیت که ادوارد سوم با کنتس سالیس بوری رقص میکرد، بند جوراب کنتس بیف