رقبیلغتنامه دهخدارقبی . [ رُ با ] (ع اِ) عطا کردن چیزی باشد به کسی بدین شرط که هر کس از آن اول بمیرد آن چیز به ورثه ٔ او بازگردد یا دادن خانه یا زمین ، کسی را که تا حیات خود از
رقبیفرهنگ انتشارات معین(رُ با) [ ع . ] (اِ.) حق انتفاعی که به موجب عقدی از جانب مالک برای مدتی معین به شخصی داده شود.
رغبیلغتنامه دهخدارغبی . [ رَ با] (ع مص ) مصدر به معنی رَغَب . (ناظم الاطباء). زاری نمودن بسوی کسی یا آن سؤال است به خواری و مذلت . (منتهی الارب ). || مزیت نهادن خود را بر دیگری
ربیلغتنامه دهخداربی . [ رَ بی ی ] (ع مص ) پرورش یافتن در برِ کسی : ربوت فی حجره ربواً و ربیت رباءً و ربیاً. (منتهی الارب ). پرورش یافتن . (آنندراج ). || در میان قومی وربالیدن .
ربیلغتنامه دهخداربی . [ رَب ْ بی ] (ع منادا، صوت ) پروردگار من . خدایا. الهی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ای خدای من . (ناظم الاطباء) : ابریق می مرا شکستی ربی بر من در عیش را ببستی
ربیلغتنامه دهخداربی . [ رَب ْی ْ ] (ع منادا، صوت ) رَب ِّ. گاهی در قَسَم «ب » دوم را به «ی » بدل کنند، و منه قولهم : لا و ربیک لاافعل کذا؛ یعنی قسم بپروردگار تست ... (از منتهی
ربیلغتنامه دهخداربی . [ رُب ْ با ] (ع ص ، اِ) گوسپند بچه آورده . || گوسپند بچه مرده . گوسپند نوزاده ، و آن در بز و گوسفند وگاو و شتر بکار برده آید. ج ، رُباب و هو نادر قاله فی
ارقابلغتنامه دهخداارقاب . [ اِ ] (ع مص ) رُقبی کردن با کسی . (منتهی الأرب ). رُقبی دادن . (زوزنی ). به رقبی دادن خانه یا زمین را. (منتهی الأرب ). برقبی دادن خانه یا جائی ، کسی
تحبیسلغتنامه دهخداتحبیس . [ ت َ ] (ع مص ) بر روی فراش کشیدن مِحْبَس را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراش را با مِحْبَس [ مِقْرَمه . پرده ٔ پر نقش و نگار ] پوشانیدن . (اقرب الم
مالکانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی مالکانه، ملکی، مالکیت، ملک، زمین منقول، غیر منقول شخصی، خصوصی، اختصاصی، استحقاقی سهامی، تجاری، ثبتشده [شخص حقوقی] ثبتشده [امتیاز و اختراع]