رقبانلغتنامه دهخدارقبان .[ رِ ] (ع مص ) مصدر به معانی رِقبَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مصدر به معنی رَقابَه . (ناظم الاطباء). چشم داشتن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (تاج المصا
رقبانلغتنامه دهخدارقبان . [ رَ ق َ ] (ع ص ) مرد سطبرگردن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مرد ستبرگردن و گردن کلفت . (ناظم الاطباء). رجوع به رقبانی شود.
رقبانلغتنامه دهخدارقبان . [ رَ ق َ] (اِخ ) الاشعرالرقبان شاعری است . قیل . ورث مالا عن رقبة؛ ای عن کلالة و لم یرثه عن آبائه . (منتهی الارب ).
رغبانلغتنامه دهخدارغبان . [ رَ غ َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رُغبی ̍ و رَغبی ̍. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی رَغَب . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مصاد
رقبانیلغتنامه دهخدارقبانی . [ رَ ق َ نی ی ] (ص نسبی ) مرد سطبرگردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مردستبرگردن و گردن کلفت . (ناظم الاطباء). ستبرگردن . ارقب . گردن
رَبَّانِيِّينَفرهنگ واژگان قرآنکساني که اختصاص و ارتباطش با رب شديد و اشتغالش به عبادت او بسيار است اصطلاحاً به فقهاي يهود نيز گفته مي شود
رقبانیلغتنامه دهخدارقبانی . [ رَ ق َ نی ی ] (ص نسبی ) مرد سطبرگردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). مردستبرگردن و گردن کلفت . (ناظم الاطباء). ستبرگردن . ارقب . گردن
ارقبلغتنامه دهخداارقب . [ اَ ق َ ] (ع ص ) ستبرگردن . مرد سطبرگردن . (منتهی الأرب ). رَقبانی . گردن کلفت . بزرگ گردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). گردن ستبر. خرگردَن . || بزر
رقبةلغتنامه دهخدارقبة. [ رِ ب َ ] (ع مص ) یا رَقبَة. چشم داشتن و انتظار کردن کسی را: رقبه رقبةً و رقباناً و رقوباً و رقابةً و رقوباً و رَقَبَةً. (منتهی الارب ). چشم داشتن . (تاج
رقوبلغتنامه دهخدارقوب . [ رَ ] (ع مص ) یا رُقوب . رقابة. (ناظم الاطباء). رِقبَة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رقابة و رقِبَة. رِقبان و رَقَبَه شود.
خرگردنلغتنامه دهخداخرگردن . [ خ َ گ َ دَ ] (ص مرکب ) گردن کلفت . صاحب گردنی سخت و سطبر. ستبرگردن . زفت گردن . با گردنی سخت سطبر. با گردنی سخت قطور نه بوجه . (یادداشت بخط مؤلف ).