رقاصلغتنامه دهخدارقاص . [ رَق ْ قا ] (ع ص ، اِ) پای کوبنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). پای کوب . (دهار) (ملخص اللغا
رغاثلغتنامه دهخدارغاث . [ رُ ] (ع ص ) ارض رغاث ؛ زمینی که در آن آب روان نگردد مگر به باران بسیار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به رغاب شود.
رقاصکلغتنامه دهخدارقاصک .[ رَق ْ قا ص َ ] (اِ مصغر) رقاص کوچک . (فرهنگ فارسی معین ). || پاندول رقاص ساعت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رقاص شود.
رقاصةلغتنامه دهخدارقاصة. [ رَق ْ قا ص َ / ص ِ ] (ع ص ، اِ) یا رقاصه . مؤنث رقاص . (اقرب الموارد). مؤنث رقاص ؛ زن بازیگر و پای کوب . (یادداشت مؤلف ). زن رقص کننده . زن پای کوب
رقاصیلغتنامه دهخدارقاصی . [ رَق ْ قا ] (حامص ) عمل رقاص . (یادداشت مؤلف ). عمل رقص و شغل رقص . (یادداشت مؤلف ). عمل و شغل رقاص . رقص . پایکوبی . (فرهنگ فارسی معین ) : لبش با در