رفیقفرهنگ مترادف و متضاد۱. انیس، حبیب، خلیل، دمخور، دوست، دوستدار، مصاحب، همدم، همراه، همنشین، همنفس، ۲. یار، فاسق ≠ دشمن
رفیقلغتنامه دهخدارفیق . [ رَ ] (اِخ ) یا رفیق بک العظم .رفیق بن محمودبن خلیل العظم متولد بسال 1284 هَ . ق . و متوفی بسال 1343 هجری قمری از دانشمندان و رجال نهضت فکری سوریه است .
رفیغلغتنامه دهخدارفیغ. [ رَ ] (ع ص ) عیش فراخ و خوش . گویند: عیش رفیغ. (از ناظم الاطباء).عیش فراخ و خوش . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).