رفیعالدینلغتنامه دهخدارفیعالدین . [ رَ عُدْ دی ] (اِخ ) رفیعالدین کرمانی ، یا رفیعالدین بکرانی از ابهر بود اما در کرمان نشستی و در عهد غزان نماند. اشعار فارسی بی نظیر دارد و مردی فاض
رفیعالدینلغتنامه دهخدارفیعالدین . [ رَ عُدْ دی ] (اِخ ) نیشابوری . از گویندگان اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری قمری بود. و صاحب تذکره ٔ عرفات او را ستوده است . ابیات زیر ازوست
رفیعالدینلغتنامه دهخدارفیعالدین . [ رَ عُدْ دی ] (اِخ ) واعظ قزوینی ، مؤلف کتاب ابواب الجنان از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری است . رجوع به واعظ قزوینی شود.
رفیعالدینلغتنامه دهخدارفیعالدین . [ رَ عُدْ دی ] (اِخ ) یا رفیع تبریزی . محمدبن علی بن احمد از مشاهیر و منجمان تبریز بوده . کتابی بنام مفتاح الاسرار در احکام کلی موالید و قرانات و اح
رفیعالدین جیلیلغتنامه دهخدارفیعالدین جیلی . [ رَ عُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) ابوحامد عبدالعزیزبن عبدالواحد، یکی از بزرگترین اطبا و حکمای اسلام و از مردم فیلمان بود که قصبه ای از توابع گیلان است
رفیعالدین قزوینیلغتنامه دهخدارفیعالدین قزوینی . [ رَ عُدْ دی ن ِ ق َزْ ] (اِخ ) رفیعالدین واعظ قزوینی . رجوع به رفیعالدین واعظ و واعظ قزوینی و فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 317 شود.
رفیعالدین نیشابوریلغتنامه دهخدارفیعالدین نیشابوری . [ رَ عُدْ دی ن ِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به رفیعالدین (نیشابوری از گویندگان قرن چهارم هجری قمری ...) شود.
رضیالدینفرهنگ نامها(تلفظ: raziy(y)oddin) (عربی) پسندیدهی آیین و دین ؛ (در اعلام) نام چند تن از مشاهیر .
رفیعالدین جیلیلغتنامه دهخدارفیعالدین جیلی . [ رَ عُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) ابوحامد عبدالعزیزبن عبدالواحد، یکی از بزرگترین اطبا و حکمای اسلام و از مردم فیلمان بود که قصبه ای از توابع گیلان است
رفیعالدین قزوینیلغتنامه دهخدارفیعالدین قزوینی . [ رَ عُدْ دی ن ِ ق َزْ ] (اِخ ) رفیعالدین واعظ قزوینی . رجوع به رفیعالدین واعظ و واعظ قزوینی و فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 317 شود.
رفیعالدین نیشابوریلغتنامه دهخدارفیعالدین نیشابوری . [ رَ عُدْ دی ن ِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به رفیعالدین (نیشابوری از گویندگان قرن چهارم هجری قمری ...) شود.
مسعودلغتنامه دهخدامسعود. [ م َ ] (اِخ ) رفیعالدین یا رفیع لنبانی اصفهانی . شاعر قرن ششم هجری . رجوع به رفیع شود.
هادیلغتنامه دهخداهادی . (اِخ ) (میرزا...) خلف میرزا رفیعالدین شهرستانی مصورالممالک محروسه در اوایل حال احتساب ممالک با وی بوده آخرالامر به هند رفته و به مناصب بلند سرافراز گردید