رفوشهلغتنامه دهخدارفوشه .[ رَ ش َ / ش ِ ] (اِ) بازی و مسخرگی و ظرافت . (ناظم الاطباء) (از برهان ). سخر و لاغ . (فرهنگ جهانگیری ). سخر. (شرفنامه ٔ منیری ). تمسخر و لاغ و مسخرگی .
رفوزه شدنلغتنامه دهخدارفوزه شدن . [ رُ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رد شدن . (در امتحان ). پذیرفته نشدن . مقابل قبول شدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رفوزه و رفوزه کردن شود.
رفوسهلغتنامه دهخدارفوسه . [ رَ س َ / س ِ ] (اِ) به معنی بازی و مسخرگی و ظرافت است . رجوع به رفوشه شود. || پی بردن و یافتن . || برچیدن . (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به رفوشه شود.
رفوشلغتنامه دهخدارفوش . [ رُ ] (ع مص ) فراخ گردیدن چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رفوسهلغتنامه دهخدارفوسه . [ رَ س َ / س ِ ] (اِ) به معنی بازی و مسخرگی و ظرافت است . رجوع به رفوشه شود. || پی بردن و یافتن . || برچیدن . (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به رفوشه شود.
رفوزه شدنلغتنامه دهخدارفوزه شدن . [ رُ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رد شدن . (در امتحان ). پذیرفته نشدن . مقابل قبول شدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رفوزه و رفوزه کردن شود.
رفوشلغتنامه دهخدارفوش . [ رُ ] (ع مص ) فراخ گردیدن چیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).