رفتگی نوارrib depression, punch wearواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رفتگی در سراسر محیط تایر که در نتیجۀ آن آجنوارهای مرکزی با آجنوارهای مجاور اختلاف سطح پیدا میکنند
رفتگیلغتنامه دهخدارفتگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص ) کوچ و رحلت و هجرت و روانگی . (ناظم الاطباء): عیار؛ رفتگی و گریز. (منتهی الارب ). || نقصان . (ناظم الاطباء).- رفتگی پارچه ؛ تنگ شدن و فرسوده شدن آن بسبب کثرت استعمال و کهنگی . اتلاف
رفتگیلغتنامه دهخدارفتگی . [ رُ ت َ ] (حامص ) رفتگی خانه ؛ تمیزی و جاروب شدن آن : به این شستگی و رفتگی . (یادداشت مؤلف ).
گرفتگیلغتنامه دهخداگرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) ملولی . اندوهگنی . دل تنگی که آثار آن بر روی پیدا باشد. انقباض ، در مقابل انبساط : روزی گشاده باشی و روزی گرفته ای بنمای کان گرفتگی از چیست ای پسر. فر
رفتگیwearواژههای مصوب فرهنگستانجدا شدن ذرات سطحی اجسام از بدنۀ اصلی براثر برخورد ذرات جامد یا مواد دیگر با آنها
رفتگیلغتنامه دهخدارفتگی . [ رَ ت َ / ت ِ ] (حامص ) کوچ و رحلت و هجرت و روانگی . (ناظم الاطباء): عیار؛ رفتگی و گریز. (منتهی الارب ). || نقصان . (ناظم الاطباء).- رفتگی پارچه ؛ تنگ شدن و فرسوده شدن آن بسبب کثرت استعمال و کهنگی . اتلاف
رفتگیلغتنامه دهخدارفتگی . [ رُ ت َ ] (حامص ) رفتگی خانه ؛ تمیزی و جاروب شدن آن : به این شستگی و رفتگی . (یادداشت مؤلف ).
رفتگیwearواژههای مصوب فرهنگستانجدا شدن ذرات سطحی اجسام از بدنۀ اصلی براثر برخورد ذرات جامد یا مواد دیگر با آنها
دررفتگیلغتنامه دهخدادررفتگی . [ دَرْ، رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت دررفته . از بند بیرون آمدن استخوان . انفکاک . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دررفتن شود.
دریاگرفتگیلغتنامه دهخدادریاگرفتگی . [ دَرْ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت دریاگرفته . حالت تهوع در سفر دریا، مثل کوه زدگی . (یادداشت مرحوم دهخدا). دریازدگی . بحار. سَدَر. هُدام . و رجوع به دریا زدگی شود.
دل گرفتگیلغتنامه دهخدادل گرفتگی . [ دِ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دل گرفته . دل گرفته بودن . غصه . غم . هم . رجوع به دل گرفته و دل گرفتن شود.
دودگرفتگیلغتنامه دهخدادودگرفتگی . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دودگرفته . دودزده . دودآلودی . (ناظم الاطباء). دودگنی : کتن ؛ دودگرفتگی خانه . (منتهی الارب ). رجوع به دودآلود شود.
خواب رفتگیلغتنامه دهخداخواب رفتگی . [ خوا / خا رَ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) بیحسی . خدارت . (ناظم الاطباء). خَدَر. (یادداشت بخط مؤلف ). چون : خواب رفتگی دست یا پای و جز آن .