رفاللغتنامه دهخدارفال . [ رِ] (ع اِ) رفال التیس ؛ چیزی که بر سر غلاف نره ٔ قچقار نهند تا گشنی نتواند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
رفاللغتنامه دهخدارفال . [رَ ] (ع ص ) شعر رفال ؛ موی دراز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). موی دراز. (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رأللغتنامه دهخدارأل . [ رَءْل ْ ] (ع اِ) بچه ٔ شترمرغ . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار). بچه ٔ یک ساله ٔ شترمرغ . (
رألةلغتنامه دهخدارألة. [ رَءْ ل َ ] (ع اِ) مؤنث رأل . (منتهی الارب ). بچه ٔ شترمرغ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از المنجد). و رجوع به رأل شود. || بچه ٔ یکس
رافلنگلغتنامه دهخدارافلنگ . [ ف ِ ل ِ ] (اِخ ) از خاورشناسان نامی بود که بسال 1535 م . در قصبه ٔ لونوی واقع در نزدیکی شهر لیل فرانسه پا بعرصه ٔ وجود گذاشت و در سال 1597 درگذشت . ا
دامانیلغتنامه دهخدادامانی . (اِخ ) احمدبن فهربن بشیر الدامانی مولی بنی سلیم معروف به «فهرالرقی » از مردم دامان است . وی از جعفربن رفال و از وی ایوب وزان و اهل جزیره روایت کنند. پس
مویلغتنامه دهخداموی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. م