رفعلغتنامه دهخدارفع. [ رَ ] (ع مص ) برداشتن و بلند کردن چیزی ، خلاف وضع. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برداشتن . (از غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دها
رف ءلغتنامه دهخدارف ء. [ رَف ْءْ ] (ع مص ) نزدیک کرانه کردن کشتی را؛ رفا السفینه رفاً. || رفو کردن جامه را و پیوستن و نیکو کردن دریدگی و بریدگی آن را؛ رفا الثوب . و یقال : من اغ
زمالةدیکشنری عربی به فارسیرفاقت , دوستي , هم صحبتي , معاشرت کردن , کمک هزينه تحصيلي , عضويت , پژوهانه , تحقيق , دانش , کمک هزينه دانشجويي , فضل وکمال