رغدلغتنامه دهخدارغد.[ رَ ] (ع مص ) یا رَغَد. فراخ شدن زندگانی و نرم و راحت گردیدن آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیارنعمت شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغه ٔ زوز
رغدلغتنامه دهخدارغد. [ رَ ] (ع اِمص ) فراخی . (دهار). رفاه . رفاهت . فراخ زیستی . فراوانی . خصب . (یادداشت مؤلف ). || ایمنی .(دهار). رجوع به رَغد و رَغَد در معنی مصدری شود.
رغدلغتنامه دهخدارغد. [ رَ غ َ / رَ ] (ع ص ) خوش و فراخ . مخصب . واسع. واسعه طیبه . کثیر. (یادداشت مؤلف ): عیش رغد؛ زندگانی فراخ . (ناظم الاطباء). عیش فراخ . (مهذب الاسماء) (ده
رقدلغتنامه دهخدارقد. [ رَ ] (اِخ ) کوهی است که سنگ آسیا از وی گیرند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام کوهی و یا نام یک وادی است در بلاد قیس . (از معجم البلدان ).
رقدلغتنامه دهخدارقد. [ رَ ] (ع مص ) خفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). خواب کردن . بخفتن . به خواب شدن . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رقدلغتنامه دهخدارقد. [ رُق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راقد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ راقد به معنی خوابنده . (آنندراج ). رجوع به راقد شود.
رغادةلغتنامه دهخدارغادة. [ رَ دَ ] (ع مص ) رغادت . مصدر به معنی رَغد و رَغَد. (ناظم الاطباء). فراخ عیش شدن . (دهار) (یادداشت مؤلف ) (از مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی
راغدلغتنامه دهخداراغد. [ غ ِ ] (ع ص ) زندگی خوش و وسیع. ج ، رَغَد چون خدم و خادم . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). و رجوع به رَغَد شود.
رفاهتلغتنامه دهخدارفاهت . [ رَ هََ ] (ع اِمص ) رفاهة. فراخی عیش . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). فراخی زندگانی . (دهار). رغد. خصب . رفاهیت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رفاهیة شود.
مطمئنةلغتنامه دهخدامطمئنة. [ م ُ م َ ءِن ن َ ] (ع ص )آرمیده . (از تفسیر ابوالفتوح ج 6 ص 244) : و ضرب اﷲ مثلاً قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها رزقها رغداً من کل مکان فکفرت بانعم اﷲ..
رتاعلغتنامه دهخدارتاع . [ رِ ] (ع مص ) مصدر بمعنی رتع. (منتهی الارب ). چریدن ستور و آب خوردن بر سر خوددر فراخی یا چریدن به حرص تمام در زمین باعلف ، یا عام است . (آنندراج ) (منته