رعونهلغتنامه دهخدارعونه . [ رُ ن َ ] (ع مص ) رَعن . (منتهی الارب ). کالیو شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) بی خرد شدن . (دهار) (از اقرب الموارد). حمق . (بحر الجواهر). کمی فکر. (
رعونتفرهنگ انتشارات معین(رُ نَ) [ ع . رعونة ] (اِمص .) 1 - خود - پسندی . 2 - خودآرایی . 3 - کم ع قلی .
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن علی بن طیب بن محمدبن علی عنبری مکنی به ابوالعباس (شیخ رئیس وزیر). منشاء و مولد او قصبه ٔ سبزوار بوده است ، و او را تصانیف بسیار است
رعنلغتنامه دهخدارعن . [ رَ ] (ع مص ) یا رَعَن . درد رسانیدن دماغ کسی را چنانکه سست و بیهوش گردد. (منتهی الارب ) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || گول و سست شدن م
رعونتلغتنامه دهخدارعونت . [ رُ ن َ ] (ع اِمص ) نادانی و کم عقلی . (ناظم الاطباء). نادانی . (غیاث اللغات ). ابلهی . بلاهت . حماقت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رعونة شود. || خودبینی