رعاملغتنامه دهخدارعام . [ رَ ] (ع اِمص ) تیزی نظر.(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رعاملغتنامه دهخدارعام . [ رُ ] (ع اِ) آبی که از بینی اسب یا گوسپند رود به علتی یا عام است از هر دو. ج ِ اَرعِمَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رعاملغتنامه دهخدارعام . [ رُ ] (ع مص ) سخت لاغر گردیدن پس روان شدن آب بینی ، و این معنی گاه از کَرُم َآید. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نگاهبانی چیزی کردن
رئاملغتنامه دهخدارئام . [ رِ ] (اِخ ) خانه ای عبادتی بوده است عرب را برصنعاء. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به بت شود.
رعامیلغتنامه دهخدارعامی . [ رُ ما ] (ع اِ) درختی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || فزونی جگر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زیادت کبد. (یادداشت مؤلف ) (از
رعامةلغتنامه دهخدارعامة. [ رَ م َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رُعام . (منتهی الارب ). مصدر به معنی رعام (سخت لاغر گردیدن و...) (از اقرب الموارد). رجوع به رُعام شود.
رعامةلغتنامه دهخدارعامة. [ رُ م َ ] (ع اِ) درختی است .(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رعامیلغتنامه دهخدارعامی . [ رُ ] (اِخ ) عامربن محمدبن حسن رعامی . او راست : الروض الحسن فی اخبار مولانا صاحب السعادة حسن ، فی ایام ولایته باقلیم الیمن (تألیف بین سال 988 و 992 ه
رعامةلغتنامه دهخدارعامة. [ رَ م َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رُعام . (منتهی الارب ). مصدر به معنی رعام (سخت لاغر گردیدن و...) (از اقرب الموارد). رجوع به رُعام شود.
رعامیلغتنامه دهخدارعامی . [ رُ ما ] (ع اِ) درختی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || فزونی جگر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زیادت کبد. (یادداشت مؤلف ) (از
رعامةلغتنامه دهخدارعامة. [ رُ م َ ] (ع اِ) درختی است .(از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رعامیلغتنامه دهخدارعامی . [ رُ ] (اِخ ) عامربن محمدبن حسن رعامی . او راست : الروض الحسن فی اخبار مولانا صاحب السعادة حسن ، فی ایام ولایته باقلیم الیمن (تألیف بین سال 988 و 992 ه