رعافیلغتنامه دهخدارعافی . [ رُ فی ی ] (ع ص نسبی ) مرد بسیاردهش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). مرد بسیاردهش . || از رعاف به معنی باران بسیار. (از اق
جلال الدین چاولیلغتنامه دهخداجلال الدین چاولی . [ ج َ لُدْ د ن ِ ] (اِخ ) (اتابک ) پس از خمارتکین ازطرف سلاجقه به اتابکی فارس رسید و تا سال 510 هَ . ق . در این مقام باقی بود و مکرر با بازما
چشمه سبزلغتنامه دهخداچشمه سبز. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ س َ ] (اِخ ) نام چشمه ای است در خراسان از ولایت طوس . (برهان ) (آنندراج ). مؤلف نزهة القلوب نویسد: «بحیره ای است بولایت خراسان