رطلغتنامه دهخدارط. [ رَطط ] (اِخ ) یا زط. موضعی است میان فارس و اهواز. (منتهی الارب ). منزلی است بین رامهرمز و ارجان ، اصطخری گفته است که آن را از نواحی خوزستان نوشته اند. (از
رطلغتنامه دهخدارط. [ رَطط ] (اِخ ) یا زط. موضعی است میان فارس و اهواز. (منتهی الارب ). منزلی است بین رامهرمز و ارجان ، اصطخری گفته است که آن را از نواحی خوزستان نوشته اند. (از
دیرالطواویسلغتنامه دهخدادیرالطواویس .[ دَ رُطْ طَ ] (اِخ ) طواویس «جمع» طاووس است . این دیر در سامراء و متصل به کرخ جدان و در اواخر حدود کرخ مشرف بر بطنی است که آن را بنی خوانند که خان
بیقیدوشرطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام رط، نامحدود، بلاقید، بلاشرط، بدون قیدوشرط، دلبخواه، ببروبدوز خودسرانه، قراردادی
دارالطواویسلغتنامه دهخدادارالطواویس . [ رُطْ طَ ] (اِخ ) بنایی است در دارالخلافه ٔبغداد که المطیع بالله ساخته است . (معجم البلدان ).
رطاآتلغتنامه دهخدارطاآت . [ رَطْ ] (ع ص ) ج ِ رطآء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به رطآء شود.