رضامندی مصرفکنندهconsumer acceptabilityواژههای مصوب فرهنگستانمیزان رضایت مصرفکننده از فراوردۀ تجاری
رضامندیلغتنامه دهخدارضامندی . [ رِ م َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی رضامند. رضایت . (از فرهنگ فارسی معین ). قبول . (ناظم الاطباء). || بمعنی توفیق یا خشنودی است . (از قاموس کتاب مقد
رضامندی اقتصادیophelimityواژههای مصوب فرهنگستانمفهومی که توسط ویلفردو پارِتو بهعنوان سنجة رضایت صرفاً اقتصادی ارائه شده است
رضامندیلغتنامه دهخدارضامندی . [ رِ م َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی رضامند. رضایت . (از فرهنگ فارسی معین ). قبول . (ناظم الاطباء). || بمعنی توفیق یا خشنودی است . (از قاموس کتاب مقد
مخاطب فعالactive audienceواژههای مصوب فرهنگستاندر نظـریـة استفاده و رضــامنـدی (uses and gratifications theory)، مخاطب یا مخاطبانی که بازنماییِ رسانه یا متن را با نگاهی عمیق و هدفمند و منتقدانه، همراه با تفس
مخاطب منفعلpassive audienceواژههای مصوب فرهنگستاندر نظـریـة استفاده و رضــامنـدی (uses and gratifications theory)، مخاطب یا مخاطبانی که انتخاب رسانهای خاصی ندارند و شنونده یا بینندة غیرفعال تولیدات رسانهای ه
رضا داشتنلغتنامه دهخدارضاداشتن . [ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رضامندی داشتن . میل داشتن . راضی بودن . مایل بودن . (یادداشت مؤلف ).
رضایتفرهنگ انتشارات معین(رِ یَ) [ ع . ] (اِمص .)1 - قبول ، رضامندی . 2 - خوشحالی ، خشنودی . 3 - رخصت ، اجازه .