رشیدیةلغتنامه دهخدارشیدیة. [ رَ دی ی َ ] (معرب ، اِ) نوعی از طعام که رشته گویند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رشته . (مهذب الاسماء).معرب رشته . (یادداشت مؤلف ). و
رشیدیهلغتنامه دهخدارشیدیه . [ رَ دی ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای بوده در سلطانیه پایتخت اولجایتو که خواجه رشیدالدین فضل اﷲ آن را آباد کرد و مسجد و مدرسه و بیمارستان و ابنیه ٔ خیریه و نزد
رشیدیهلغتنامه دهخدارشیدیه . [ رُ ش َ دی ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای ازخوارج که منسوبند به رشید نامی . (یادداشت مؤلف ).
ذراع رشیدیهلغتنامه دهخداذراع رشیدیه . [ ذِ ع ِرَ دی ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) در تاریخ قم آمده است : و از قومی اهل قم روایت است که ذراع رشیدیه ابراهیم بن شاذو که نام او ملک بن محمّد
رشدیهلغتنامه دهخدارشدیه . [ رُ دی ی َ ] (اِخ ) حاجی میرزا حسن تبریزی ، معروف به رشدیه . وی از اولین کسانی بوده است که در حدود پنجاه سال پیش از این ابتدا در تبریز و سپس در اوایل س
رشیدیلغتنامه دهخدارشیدی . [ رَ ] (اِخ ) یا رشیدالدین وطواط. رجوع به رشیدالدین وطواط و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود.
رشیدیهلغتنامه دهخدارشیدیه . [ رَ دی ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای بوده در سلطانیه پایتخت اولجایتو که خواجه رشیدالدین فضل اﷲ آن را آباد کرد و مسجد و مدرسه و بیمارستان و ابنیه ٔ خیریه و نزد
رشیدیهلغتنامه دهخدارشیدیه . [ رُ ش َ دی ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای ازخوارج که منسوبند به رشید نامی . (یادداشت مؤلف ).
ذراع رشیدیهلغتنامه دهخداذراع رشیدیه . [ ذِ ع ِرَ دی ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) در تاریخ قم آمده است : و از قومی اهل قم روایت است که ذراع رشیدیه ابراهیم بن شاذو که نام او ملک بن محمّد
اکرالغتنامه دهخدااکرا. [ اُ ] (اِ) اطریه . (بحر الجواهر) (یادداشت مؤلف ). رشیدیه . (یادداشت مؤلف ). جنسی است از طعام که آنرا رشته نیز گویند. (مؤید الفضلاء). نوعی از آش آرد. (
ذراع عاصمیهلغتنامه دهخداذراع عاصمیه . [ ذِ ع ِ ص ِ می ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) عاملی را با وی «حمزه » بفرستاد تا ضیعت های قم را بپیماید و گزی که آن را رشیدیّه خوانند و بدان معروف و