روستانشینلغتنامه دهخداروستانشین . [ ن ِ ] (نف مرکب ) کسی که در روستا می نشیند. دهقان . تخته قاپو. (یادداشت مؤلف ).
روزستانلغتنامه دهخداروزستان . [ زِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن روز میگذرانند. مقابل شبستان . (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (ازآنندراج ). خانه و عمارتی که پادشاهان روز در آن نشینند.
دم روستانلغتنامه دهخدادم روستان . [دُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد با 249 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن اتومبیل رو است و ساکنان آن از طایفه ٔ آدی
باجبگیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. اخاذ، باجستان، باجگیر ۲. رشوهخوار، رشوهستان، رشوهگیر، مرتشی ≠ باجده، راشی
باجستانفرهنگ مترادف و متضاداخاذ، باجبگیر، باجخواه، باجگیر، رشوهخوار، رشوهستان، رشوهگیر ≠ باجده، باجبده