رَّحِيقٍفرهنگ واژگان قرآنشراب صاف و بدون ناخالصي (و به همين مناسبت آن را به وصف مختوم توصيف کرده ، چون همواره چيزي را مهر و موم ميکنند که نفيس و خالص از غش و خلط باشد ، تا چيزي در آن نر
رحاقلغتنامه دهخدارحاق . [ رُ ] (ع اِ) رَحیق . می خالص و صافی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب . (از اقرب الموارد). و رجوع به رحیق شود.
رحقانلغتنامه دهخدارحقان . [ رُ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز نزدیک مدینه . (منتهی الارب ). جایگاهی است که پیغمبر عربی در غزوه ٔ بدر بدانجا رفته . (از معجم البلدان ).
رحاقلغتنامه دهخدارحاق . [ رُ ] (ع اِ) رَحیق . می خالص و صافی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب . (از اقرب الموارد). و رجوع به رحیق شود.
رحقانلغتنامه دهخدارحقان . [ رُ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز نزدیک مدینه . (منتهی الارب ). جایگاهی است که پیغمبر عربی در غزوه ٔ بدر بدانجا رفته . (از معجم البلدان ).
رحیقلغتنامه دهخدارحیق . [ رَ ] (ع اِ) می و خوشترین و بهترین می و می خالص بی آمیغ یا صافی و می صافی بی درد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شراب خالص و صاف . (غیاث اللغات ) (فرهنگ
رحیق مختومواژهنامه آزاد- رحیق مختوم ؛شراب خالص مهر شده . (تفسیر ابوالفتوح ج 10 ص 242): کنار چشمه ٔ کوثر رسد به روزه گشای رحیق مختوم از حق به گاه شام و سحر.