رشحلغتنامه دهخدارشح . [ رَ ] (ع اِ) رشیح . عرق . (مقدمه ٔ لغت جرجانی ص 3). عرق . خوی . (یادداشت مؤلف ).
رشحلغتنامه دهخدارشح . [ رَ ] (ع مص ) عرق کردن . (از اقرب الموارد). خوی کردن : رشح رشحاً. (از منتهی الارب ).بیامدن خوی . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). خوی کردن .(آنندراج ). || تر
رشحلغتنامه دهخدارشح . [ رَ ش َ ] (ع اِ) خوی ، و منه فی حدیث القیمة: یبلغ الرشح آذانهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رشح الحجارةلغتنامه دهخدارشح الحجارة. [ رَ حِل ْ ح ِ رَ ] (اِخ ) لقب عبدالملک بن مروان که بسبب بخلش بدان ملقب شده است . (از تاریخ سیستان ذیل ص 107 از «المستطرف فی کل فن مستظرف »).
رشحاتلغتنامه دهخدارشحات . [ رَ ش َ ] (ع اِ) ج ِرشحة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشحة و رشحه شود.- رشحات قلم ؛ کنایه از نوشته های شخص که بوسیله ٔ قلم انجام گیرد: رشحات قلم توانای
رشحهلغتنامه دهخدارشحه . [ رَ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِ) رشحة. تراوش کرده و چکیده . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). چکه و قطره . (ناظم الاطباء). آب که از جایی تراوش
رشح الحجارةلغتنامه دهخدارشح الحجارة. [ رَ حِل ْ ح ِ رَ ] (اِخ ) لقب عبدالملک بن مروان که بسبب بخلش بدان ملقب شده است . (از تاریخ سیستان ذیل ص 107 از «المستطرف فی کل فن مستظرف »).
رشحاتلغتنامه دهخدارشحات . [ رَ ش َ ] (ع اِ) ج ِرشحة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به رشحة و رشحه شود.- رشحات قلم ؛ کنایه از نوشته های شخص که بوسیله ٔ قلم انجام گیرد: رشحات قلم توانای