رشاةلغتنامه دهخدارشاة. [ رَ ] (ع اِ) گیاهی است . ج ، رَشاً. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
راهآبگویش اصفهانی تکیه ای: râhow طاری: rahov / ǰiyov طامه ای: râhâb طرقی: rahov کشه ای: ǰohov نطنزی: râhow / ǰuvule
رشاًلغتنامه دهخدارشاً. [ رَ شَن ْ ] (ع اِ) ج ِ رشاة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رشاة شود.
پارهلغتنامه دهخداپاره . [ رَ / رِ ] (اِ) پینه که بجامه ٔ کهنه زنند. رقعه . پینه . وصله . دَرپی . خرقة. الترویم ؛ پاره دردادن جامه . (زوزنی ). اَللدّم ؛ پاره در جامه دادن . (تاج
صِرَاطِيفرهنگ واژگان قرآنراه روشن من( از ماده ( ص ر ط )گرفته شده ، که بمعناي بلعيدن است ، و راه روشن مثل اينکه رهرو خود را بلعيده ، و در مجراي گلوي خويش فرو برده ، که ديگر نميتواند اين