رشاءلغتنامه دهخدارشاء. [ رَ ش َءْ ] (ع مص ) جماع کردن . (منتهی الارب ). جماع کردن زن را. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) . || بچه دادن آهوماده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). |
رشاءلغتنامه دهخدارشاء. [ رَ ش َءْ ] (ع اِ) رشا. آهوبره که قوی گردد و با مادر به رفتار آید. ج ، اَرْشاء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بچه ٔ آهو. (غ
رشاءلغتنامه دهخدارشاء. [ رِ ] (اِخ ) رشا. یکی از منازل قمر و آن چند ستاره ٔ خرد است در برج حوت . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نام دومین ستاره ٔ نورانی در صورت مر
رِشاءAlreschaواژههای مصوب فرهنگستانستارهای دوتایی شامل دو ستارۀ ردۀ الف با قدرهای 4/2 و 5/2 و تناوب مداری 900ساله که بسیار به هم نزدیکاند و در مجموع همچون تکستارهای از قدر 3/8 دیده میشوند
ملصلغتنامه دهخداملص . [ م َ ل ِ ] (ع ص ) رشاء ملص ؛ رسن دلو که تابان و لغزان باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). طناب دول که تابان و لغزان باشد و در دست گیر نکند. (ناظم الاطباء
رشالغتنامه دهخدارشا. [ رِ ] (اِخ ) رشاء. منزل دوم قمر. (یادداشت مؤلف ). گروهی این منزل بیست وهشتم (بطن الحوت )را رشا نام کرده اند... و به رسن تشبیه کنند. (التفهیم ). منزل بیست