رسیدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیdisposition, examination, inquiry, inquisition, investigation, maturation, maturity, ripeness, settlement
رسیدگیلغتنامه دهخدارسیدگی . [ رَ / رِ دَ / دِ ] (حامص ) چگونگی رسیده . || درآمدن به حالت نضج و پختگی و بلوغ و کمال . (ناظم الاطباء). نضج . پختگی . چگونگی و حالت پختن میوه . مقابل