رسیلغتنامه دهخدارسی . [ رَ ] (حامص ) (از: رس ، ریشه ٔ رسیدن + «ی »، پسوند مصدری که معمولاً همراه پیشاوند یا کلمه ٔ دیگر آید: بازرسی ، بررسی ، وارسی و جز آن ). رجوع به ترکیبات ک
رثیلغتنامه دهخدارثی . [ رَث ْی ْ ] (ع مص )گریستن بر مرده و برشمردن نیکوییهای او را. (از اقرب الموارد). گریستن مرده را و ستایش نمودن بر وی و در آن نظم آوردن . (از منتهی الارب )
رُسی شدنargillizationواژههای مصوب فرهنگستانجانشین شدن کانیهای رُسی به جای فلدسپارها، یا تبدیل آنها به کانیهای رُسی، بهویژه در سنگ دیوارة رگههای معدنی
رُسی شدنargillizationواژههای مصوب فرهنگستانجانشین شدن کانیهای رُسی به جای فلدسپارها، یا تبدیل آنها به کانیهای رُسی، بهویژه در سنگ دیوارة رگههای معدنی