رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُس ْ ] (اِخ ) میر کمال الدین . از گویندگان پارسی زبان بود و شرح حال او در روز روشن ص 241 آمده است . رجوع به مآخذ مذکور و فرهنگ سخنوران شود.
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُس ْ ] (ص ) فضیح . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ارمغان آصفی ). بی حرمت و بی عزت و بی آبرو و بدنام و مفتضح . (فرهنگ فارسی معین ). مفتضح .کسی که بر بدی آشکار شده ، مثال : فلان رسوا شده است وخبر ندارد. (فرهنگ نظام ). کیاده . (لغت فرس اسدی ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی )
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُ س ْ ] (اِخ ) یا رسوای خراسانی ، درویش علی . از گویندگان است و شرح حال او در نگارستان سخن ص 31 آمده است . رجوع به همان مأخذ و فرهنگ سخنوران شود.
رسواییلغتنامه دهخدارسوایی . [ رُس ْ ] (اِخ ) یارسوایی همدانی . از گویندگان قرن دهم هجری بود و شرح احوال او در قاموس الاعلام ترکی آمده است . رجوع به همان مأخذ و فرهنگ سخنوران و الذریعه ج 9 بخش 2 شود.
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُس ْ ] (اِخ ) میر کمال الدین . از گویندگان پارسی زبان بود و شرح حال او در روز روشن ص 241 آمده است . رجوع به مآخذ مذکور و فرهنگ سخنوران شود.
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُس ْ ] (ص ) فضیح . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ارمغان آصفی ). بی حرمت و بی عزت و بی آبرو و بدنام و مفتضح . (فرهنگ فارسی معین ). مفتضح .کسی که بر بدی آشکار شده ، مثال : فلان رسوا شده است وخبر ندارد. (فرهنگ نظام ). کیاده . (لغت فرس اسدی ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی )
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُ س ْ ] (اِخ ) یا رسوای خراسانی ، درویش علی . از گویندگان است و شرح حال او در نگارستان سخن ص 31 آمده است . رجوع به همان مأخذ و فرهنگ سخنوران شود.
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُ س ْ ] (اِخ ) یا رسوای شیرازی ، ملا احمد. از گویندگان قرن یازدهم هجری بود و شرح حال او در تذکره ٔ نصرآبادی ص 201 و مرآة الفصاحة نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ سلطان القرایی حرف «ر» آمده است . رجوع به مآخذ مذکور و فرهنگ سخنوران و الذریعه ج <s
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُ س ْ ] (اِخ )یا رسوای هندوستانی . از گویندگان قرن دوازدهم هجری در هندوستان بود. قانع در ضمن بحث داستان مذاکره و مباحثه ٔ وی با گویندگان معاصر ازجمله ملا محمدباقر قاضی عبدالقادر و شیخ محمدکریم گوید غزلی از صائب را تضمین کردند، و این دو بند را از مخمس او آورده است :<b
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُس ْ ] (اِخ ) میر کمال الدین . از گویندگان پارسی زبان بود و شرح حال او در روز روشن ص 241 آمده است . رجوع به مآخذ مذکور و فرهنگ سخنوران شود.
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُس ْ ] (ص ) فضیح . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ارمغان آصفی ). بی حرمت و بی عزت و بی آبرو و بدنام و مفتضح . (فرهنگ فارسی معین ). مفتضح .کسی که بر بدی آشکار شده ، مثال : فلان رسوا شده است وخبر ندارد. (فرهنگ نظام ). کیاده . (لغت فرس اسدی ، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ نخجوانی )
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُ س ْ ] (اِخ ) یا رسوای خراسانی ، درویش علی . از گویندگان است و شرح حال او در نگارستان سخن ص 31 آمده است . رجوع به همان مأخذ و فرهنگ سخنوران شود.
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُ س ْ ] (اِخ ) یا رسوای شیرازی ، ملا احمد. از گویندگان قرن یازدهم هجری بود و شرح حال او در تذکره ٔ نصرآبادی ص 201 و مرآة الفصاحة نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ سلطان القرایی حرف «ر» آمده است . رجوع به مآخذ مذکور و فرهنگ سخنوران و الذریعه ج <s
رسوالغتنامه دهخدارسوا. [ رُ س ْ ] (اِخ )یا رسوای هندوستانی . از گویندگان قرن دوازدهم هجری در هندوستان بود. قانع در ضمن بحث داستان مذاکره و مباحثه ٔ وی با گویندگان معاصر ازجمله ملا محمدباقر قاضی عبدالقادر و شیخ محمدکریم گوید غزلی از صائب را تضمین کردند، و این دو بند را از مخمس او آورده است :<b